یک شنبه 12 شهريور 1391برچسب:اس ام اس عاشقانه جدید,پیامک عاشقانه,عاشقانه,smsعاشقانه,اس ام اس عاشقانه جدید, :: 23:50 :: نويسنده : MOSTAFA
. . . . . . . . . . . . خوشبختي من پيدا کردن "تو" از ميان اين همه ضمير بود . . . . سرماي نبودنت بدتر از سرماي زمستان است ، به لرزه انداخته چهار ستون دلم را . . . . در خلوت من نگاه سبزت جاريست/ اين قسمت بي تو بودنم اجباريست . . . وقت رفتن مرا به خدا نسپارد..نميدانم خدا را فراموش کرده بود يا مرا ؟ . . . در اغوشم که ميگيري انقدر ارام ميشوم که يادم ميره بايد نفس بکشم . . . اي دل نگفتمت مرو از راه عاشقي رفتي؟ بسوز که اين همه آتش سزاي توست . . . آبي بودنت حجم چشمانم را پر کرده است..، زيبايي چشمان من انعکاس توست. . . آنقدر که يادم نرود به نفعم است که به چند زبان زنده ي دنيا سکوت کنم . . . . . . اين موهبت الهي ست صبح چشم بگشايي و يادت بيايد دوستي داري آبي تر از آسمان ، زلالتر از شبنم و روشنتر از صبح . . . . . . کفرم را که در مي آوري ، ايمانم به عشق بيشتر ميشود ! . . . عشق فراموش کردن نيست ،بخشيدن است گوش کردن نيست ، درک کردن است ديدن نيست ، احساس کردن است جا زدن و کنار کشيدن نيست صبر کردن و ادامه دادن است حتي تنها . . . . . . به روزها دل مبند ، روزها به فصل که ميرسند رنگ عوض ميکنند با شب بمان ، شب گرچه تاريک است ، ليکن هميشه يک رنگ است . . . . . . گاهي اوقات بايد خدا رو شکر کني يا اصلا بغلش کني و ببوسيش که به چيزي که يه روزي ميخواستي نرسيدي … . . . ما در اين شهر غريبيم و در اين ملک فقير / به مرام تو گرفتار و به ياد تو اسير . . . . . . . . هرکس به ميزاني که “تنهايي” نياز دارد عظمت دارد و بي نياز تر است . . . رفتي و نديدي که چه محشر کردم ، با اشک تمام کوچه را تر کردم وقتي که شکست بغض تنهايي من ، وابستگي ام را به تو باور کردم . . . . . . من آن گلبرگ مغرورم نميميرم ز بي آبي ولي بي دوست ميميرم در اين مرداب تنهايي . . . وصال در عشق بس چه دارد حيراني ، من نگويم رسيدم به وصال اما ديده ام ناله ي عاشقي در تنهايي ، گريان سخن مي گفت ، مي کرد حق حق و بي تابي ، اي کاش مي شد اينگونه عاشق شد . . . . مساحت خلوتم را پر کن ، عمودي يا افقي فرقي نميکند ، همين که ضلعي از چهار ديواري ام باشي کافيست . . . ستاره ها هيچ گاه از خاطر آسمان نمي روند ، بگذار دل من آسمان باشد و ياد تو ستاره . . . دريا هميشه از من دلگير است ، ميداني چرا ؟ چون هميشه بزرگي تو را به رخ او ميکشم . . . چه زيبا حرف ميزني ؟ تو مي گويي از زاويه ي من به مسئله نگاه کن ! از زاويه تو ... آها ديدم ، از زاويه ي تو چه تنگ است کنار هم نشستن دو ضلع ! من و تو ! . . دلتنگي عين يه جاي شکستگي روي عينک آدمه ، هر جا نگاه مي کني مي بينيش ! . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . که در دنياي شيرينت ، ميان قلب تو با غم نباشد هيچ پيوندي . . . . . . اي قرار لحظه هاي اضطرار ، بر روان ديده ام منشين چو خار جاري عشقي به شريان وجود ، بي تو بايد شعر دلتنگي سرود . . . . . . روزگاري شد و کسي مرد ره عشق نديد / حاليا چشم جهاني نگران من و توست . . . . . . مي خواستم تصوير با تو بودن را نقاشي کنم ديدم فاصله بينمان در ورق جا نمي شود کمي نزديک تر بيا ، مي خواهم با تو بودن را حس کنم . . . . . . دوستي اتفاق است ، جدايي رسم طبيعت طبيعت زيباست ، نه به زيبايي حقيقت حقيقت تلخ است ، نه به تلخي جدايي جدايي سخت است نه به تلخي تنهايي . . . نظرات شما عزیزان: ![]()
![]() |